می دانم دردهای این آخرالزمانه بسیار است و بر شانه های امام زمانم سنگینی می کند

جانم به قربانت مولای من

من جوان شیعه ام و باید علی نَما باشم در امروزه زمین تا دشمنانم از فریادِ من که هیچ، از سایه ی من هم باید بترسند

در شناسنامه ام به مذهبِ مولایم علی مرا شیعه نامیدند

می خواهم به نام علی از مذهبم دفاع کنم که اگر ظالمی هوس کرد بر دردانه ی علی جسارتی کند از من بترسد

از فریادم، از سایه ام، از قرآنم، از دست مشت شده ام

مگر من مُرده ام که ظالمان زمانه ام بر دختر علی بی احترامی کنند و من سکوت کنم

به این ظالمان زمانه ام می گویم: ننگ تان باد که در زمان حضور علی، علی را به غیبت رساندید و امروز هم مولای مرا

اما چشمانتان کور که هنوز مولای من "حَیّ" است و "حاضر" اگر اشارتی کند

زمین و آسمان بر کاخِ ظلمتان خراب خواهد شد

اگر اشارتی کند دوزخ، جسم هاتان را در بر خواهد گرفت

گمان نکنید جوان شیعه، سکوت می کند تا شما ظلم کنید

فریاد من بلند است به عرشِ خداوندی

کمی گوش کنید

صدای اللهم العن علی الظالمین مرا می شنوید

دعا می کنم برای نابودی کاخِ ظالم تان

برای شکستنِ دست های پلید کُفرتان

برای کور ماندن چشم دلهای ناپاکتان

خدایا  بانویِ مرا در حریمِ اَمنِ مولایم مهدی در این آخرالزمانه مصون بدار از هر جسارتی