السلام علی ساکن کربلاء

السلام علی غریب الغرباء

سلام بر ساکن کرب و بلا

سلام بر غریب غریبان در زمین

این سلام های عاشقانه این دلدادگی این بیقراری از برای مولای مهربان من است در عزاداری برای حسین بن علی

مولای من

ماه صفر در راه ست

چند روزی به آمدنش مانده

اما از همین حالا دل و جان من نگران تو شده

می دانم قلب ت به وسعت غم های زینب صبوری دارد

اما من چگونه ترا لبریز از دلتنگی ببینم در زمین ؟

غم ها و غصه هایت جانم را به آتش می زند

شده ام شبیه همان خیمه های آتش گرفته ی ظهر عاشورا

که هم می سوزم و هم می سوزانم

آتش خیمه ها هم خیمه را سوزاند و

هم دل امام زمان حَیّ و حاضر در کربلا را و

هم دل هزار پاره ی زینب را

من که نمی توانم عمق دردهای زینب را درک کنم

اما زینب هم مثل من دل نگران امام زمانش بود

در کربلایی بلاخیز

من هم دل نگران امام زمانم هستم

در این هیاهوی آخر الزمانه

مولای من

من زینب نشدم برایت اما گاهی خودم را جای زینب می بینم و دلم آتش می گیرد این روزها

امام زمان زینب در غل و زنجیر بود برای ولایت داری

در اسارت در غربت در تنهایی

کمی شبیه این روزهای تو

تو هم سجادی مولای من : در غربت در غیبت در اسارت

اما زینبت کجاست مولای من ؟

زینبت کجاست؟