امروز تصمیم مردانه ای گرفتم می خواهم به نام مهدی از مرزهای غیبت بگذرم

از مرزهای دوری ام از تو

از این همه فاصله ی من با مهدی

باید عبور کنم

مولاجان؟

جواز عبورم را صادر می کنی؟

خسته ام از این غایب بودن هایت در زمین

در قلبم حاضری

اما اهل زمین از من نشانِ حضورت را می خواهند

و من چگونه قلبم را نفس هایم را به نام تو نشان ایشان بدهم!

خسته ام از تکرار شدن روزهای زمین بی تو

برای من زمان بامهدی در حال گذر است

اما اهل زمین نشانی از صاحب زمانم می خواهند!

می خواهم تو را نشان اهل زمین بدهم ظاهر می شوی؟

بیا در قاب این خلقت خودنمایی کن، تا جهل مردم دنیا به نور وجودت به ایمان برسد

می خواهم بگذرم

از غیبت عبور می کنم

می خواهم غرق در حضورت باشم

قول بده اگر مرا در حضورت ثابت قدم دیدی

لااقل پرده از چهره برداری

دلتنگم برای گوشه ی نگاهت

همین نگاهی که به جذبه اش کاخ من بودنم را ویران کردی

حال من،  تو اَم

بیا خودت را ببین.