شب قدر دیگری رسیده در زمین...
سلام مولاجان ...
این سلام لبریز از عشق است که به محضرت روانه می کنم ...
شب قدر دیگری رسیده در زمین ...
و من عجیب دلم هوای آن سوی خیابان انتظارت را می کند ...
گوش کن کسی مرا می خواند از آن سوی این خیابان ...
ندای "فَاخلَع نَعلَیک" می آید ...
باید کفش های دنیایم را در آورم ...
وادیِ طورِ من اینجاست...
باید خدا را ببینم حتی اگر "لَن تَرانی" بگوید ...
میخوام برای مولایم از خدا "اذنِ ظهور" بگیرم ...
چقدر قرآن خواندم و به موسی غبطه خوردم ...
به وادیِ طورش ...
به میقاتش ...
به قرارهای عاشقانه اش با خدا بالای کوه ...
حال با این عشق و عاشقی، خودم موسی شده ام ...
ندایی مرا میخواند: مرا ببین مرا ببین ...
اینجا کوه طور من است و این وادی سینای من ...
اینجا خبری از "لَن تَرانی" نیست
همه اش ندای "ترانی" ست
اینجا همه چی دیدنی ست ...
عشق است که موج می زند اینجا ...
بیا کمی دور طور سینای من بگردیم ...
مولا جان، تو عشق من هستی
امام من هستی در این آخرالزمانه
قدم بردار ...
می دانم دلتنگی ... می دانم دل غمینی ...
دلم را به جمکران عاشقی ات می آورم تا هوای کوفه از سرم بیفتد ...
کوفه لبریزه ماتم است و درد و بی امامی ...
کوفه مانده و غصه های علی بر دیوارش، بر مسجدش، بر محرابش، برخانه ی غم گرفته اش ...
علی مسافر آسمان است
قراری عاشقانه دارد با خدا ...
اما نگران زینب است که مبادا چشمش به فرقِ شکافته بیفتد و دلش بگیرد ...
نگران زینبی ست که قرار است روزی نگاهش بر نیزه ها خیره بماند به سمت آسمان ...
علی است و مهربانی اش، بابای شب های زمین است در کوفه ...
دلش تاب نداشت کودکی بی بابا تشنه و گرسنه بماند
اما دریغ از فرداها که یتیمان علی در کربلا بی آب ماندند ...
یتیم نوازی اهل کوفه را دیدند، همان ها که با دست علی از بی بابایی رها می شدند ...
نمی دانم از کجای زمین بنویسم که غم بر جان مولایم ننشیند اما ...
خدایا ...
مولای من در این آخرالزمانه تنهاتر از علی شده که نه زینبی دارد و نه حَسنینی ...
خدایا ...
لطفی کن مرا برای مولایم مانند زینب کن تا اگر غمی بر دلش نشست، مرا محرم دلتنگی های خود بداند و برایم غم نامه اش را بخواند.
با ارسال یا مهدی به شماره 30005930313313 پیامک های مهدوی دریافت کنند.