نیمه ی ماه صفر

گذشت آقاجان

14 شب گذشت اما برای دل مهربان تو کمی بیشتر از اربعین هم عبور کرد این عشق نامه

می دانم غم ها و غصه های این ماه و بزرگانش بر جانت سنگینی می کند اما جان من،برای آرامش قلب مهربانت در این نیمه های شبِ نیمه ی صفر، سوره ی انشراحی می خوانم تا با واژه به واژه هایش برایت از عرش خداوندی کمی آرامش بخواهم

هر چند امام زمان اهل زمین که باشی یعنی باید پا به پای لحظه هایشان زندگی کنی

این ماه صفر و این نیمه ی دلگیرش که مرا بی قرار می کند برای آرام بودنت در هستی

هر چند این ماهِ زمین هم که به نیمه می رسد باز هم با دایره ی دلربای صورتش، صورتگری برپا می کند در شب های من، اما نمی داند که من دلم را دلخوش به صورتی کرده ام که اگر هزاران ماه را با قرص کامل برایم بیاورند باز هم دل به ماه دلربای جمال مولایم می بندم و بس

این نیمه ی غم گرفته ی ماه صفر و این صورت غمگین مولای من و این حالِ غصه داره دل بیقراره من

من مانده ام و یک دنیا دلتنگی با این شال سیاه عزایت و این روزهای در پیش ...

ماه صفر است و از نیمه که می گذرد مرا دل نگران می کند برایت برای قلبت برای نگاهت برای اشک های آسمانی ات که بر "هلالِ صورتت" می نشیند

ماه ِ من آقای من

کمی برایت سکینت خواسته ام از خدا به نام مادرت فاطمه

خدا کند خدا نگاهی کند بر دعایم و بر زیبایی آرزویم به نامت و مرا به آرامشت آرام کند

تنها جمله ای که دلم می خواهد

با سوز دل از ماورای جان تقدیم محضرت کنم یک جمله است مولای من

خدا مرا بلاگردان قلب مهربانت کند.


نیمه ی ماه محرم

محرم ، ماه غصه های زمین

مولای من، باران زد آسمان بارید زمین خیس شد

چشمان من هم آسمان شد

مولای من نگاهم به آسمان بود که دیدم هلال ماه محرم در گوشه ی قاب آبی بالای سرم با نگاهی غمگین مرا می بیند

آنقدر دل نگران تو هستم و این روزهای زمین و غریبی زینب و کاروان اسیران که ماه هم با نگاهی نگران مرا می بیند

نمی دانم من دلواپس فرداهای زمین ام یا این ماه

اما خوب می دانم این روزهای اسارت و درد و ماتم برای اهل بیت حسین برای قلب مهربان تو هم دردآور است

مولای من ماه محرم و هلال ماه ش "مظلومانه" مرا به یاد غم ها و غصه های آقای زمین انداخت تا کمی یادت کنم کمی دل نگرانت باشم کمی دلم تنگ شود برای آرامش ت در زمین

این ماه این محرم این تو این حسین این روزهای بلنده اسیری

مولای من نگاهم با نگاه ماه آسمان در هم پیچید و ناگاه احساس کردم "می گِرید " احساس کردم غمی بر شانه های ماهِ آسمانِ زمین در این محرم سنگینی می کند

نمی تابد جذبه ی حضورش را به رخ نمی کشد می داند هوای آسمانِ دلِ من برای تو بوی غم می دهد بوی دود بوی آتش بوی چادری آتش گرفته

به گمانم نیمه ی این ماه کمی خیالم از خودنمایی های ماه دنیا راحت شد

مولای من این ماه چشمم را به یاد حسین به نام تو بر آسمان زمین می بندم

شاید چشم که باز کنم غصه هایت سر آمده باشد

دعایی به نام نامی ات از گوشه ی دلم گذشت

می نویسم برایت تو هم بخوان آقاجان

یا رب زینب بحق زینب إشف صدر الزینب بظهور الحجة