کمی دلتنگی دارم با طعم عشق، با بوی باران، به رنگ سیب

دلم کمی پرواز می خواهد تا دور شوم از زمین و از بی خبری هایش

تا دور بمانم از زمان و ثانیه هایی که بی خبر از آمدنت در دلتنگی می گذرد

شاید اگر نشانه ای در مسیر آمدنت برای دلم بگذاری

بتوانم اهل زمین را، خودم را، برهانم ار این همه دلواپسی

اما نه!

اجازه بده کمی دل نگرانت باشم و دل نگرانت بمانم

نمی دانم دل نگرانی ام از جنس عشق است یا احساس

یانه! شاید از جنس باران است و پاییز

اما نه به گمانم دل تنگی هایم دلواپسی هایم برای تو، همه از جنس آسمان است و از جنس نور

می دانم دلواپس زمانی که مبادا زمانی بیاید و من بی تو باشم و غرق در خوشگذرانی های این دنیا اما یادت بماند تمام دنیای من در گوشه ی نگاه تو خلاصه می شود

شاید از دنیا توشه بخواهم یا از دنیا به آرزویی دلخوش کنم اما یقین بدان، دلخوشی ام از دنیا فقط یک نام است و یک نشانی نام، مهدی ست و نشانی اش غیبتی طولانی

شاید بمانم برای آمدنت برای دیداری عاشقانه اما این بغض ها و این اشک ها که بر شانه های دلم سنگینی می کنند شاید روزی بی بهانه نفس را بر سینه ام حبس کنند اما باز هم یقین بدان که من بی تو هیچ کجای آفرینش آرام و قراری ندارم

مولای من

آقای من! روزها به نام می خوانمت و شب ها به یاد

شاید دلت کمی بر حال و احوال شیدایی ام بسوزد و بر نیمه شب های تنهایی ام گذر کنی

مقدمت بر خلوت خیالم گلباران جان من

بیا عبور کن اجازه بده عطر پیراهنت به هم بریزد آرامشی را که به هزار بهانه جا داده ام در قلبم

با تو بودن زیباترین رویای عاشقانه ی لحظه های من است در زمین

کمی مرا به رنگ خودت رنگ عشق بزن

شاید دل نگرانی ها و دلواپسی هایم آرام بگیرند.